عصیان و آدمیتّ
ردیف کردنِ سیاهۀ مشکلات، جز که بر ملال م یافزاید گر های نخواهد گشود. از آنچه که این سالها برکشور و اقتصاد و ما که مطبوعات باشیم رفته، همگان باخبریم. گویا در این گریوه ما هم به پایان راه نزدیک شد هایم و به گمانم این واپسین دریچ های باشد که گشوده خواهد شد. اماّ بعد، خوب است وامی بگیرم از جویا جهانبخش توختنِ وامی عظیم مردی بزرگ را آنجا که نوشت:
«… این سیاهیِ بر سپیدی،تنها و تنها به منزلۀ قیام و قعودی است قلمی، به احترام پایگاه بلند فرهنگیِ سر همردی سخنور از فرهنگمندانِ سپاهان. صِینتَ عن الحَدَثان. » شاعری که دو سه نسل از عاشقان هنر و دانش و ادبیات اصفهان را کریمانه بر سفرۀ فضل و دانش و بینش خود نشانیده و از زلال مهربانی، انسانیتّ، آزادگی و ادب سیراب کرده است.
استاد محمد علی دادور فرهاد آمیزه ای از خروش و خشم و عصیان با مهربانی و آزادگی وآدمیّت است. معجونی از بخشش حاتم گونه در عین سلطنت فقر. از آن رندان قلندری است که خشتی زیر سر و پایی بر تارک افلاک دارند.
دادور درخت برومند خوش ثمری است که پاییز و زمستان سختی را گذرانده و اکنون سایه نشینان خو شبخت فضل و دانشش را از میوه های پرشمار و بابرکت و ب یقیاس خود می خورانَد و می پروراند و جان و دلشان را خرّمی می بخشد