منصوب به داگلاس نورث
آنچه دروضعیت فعلی آموزش وپرورش کشورمیگذردحادثه ای نیست که هم اکنون رخ داده باشد.فرآیند یست طولانی که براثر بی توجهی ،بی برنامگی،جدی نگرفتن وضعیت تعلیم وتربیت،جدی نبودن درتربیت نیروی انسانی وبی توجهی به تحولات عمیق اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی که درجهان پیرامون میگذرد،این حالات راپدید آورده است.
دراین شماره دریچه فرصتی پیش آمد که راجع به” سیر قهقرایی آموزش وپرورش” یا “سیرنزولی تعلیم وتربیت کشور” با افرادی صاحبنظربه گفتگوبنشینیم وموضوع را اززوایای مختلف بررسی کنیم،با افرادی که هرکدام کوله باری سنگین در طول سالهای متمادی در آموزش وپرورش کشور داشته اند به شرح زیر:
جناب آقای نیلفروشان:ازدبیران معروف فیزیک – واولین مدیرکل آموزش وپرورش بعد ازانقلاب
جناب آقای تلگینی:ازدبیران معروف ریاضی-یکی ازمولفین کتاب دیفرانسیل وانتگرال پیش دانشگاهی-14سال مدیر دبیرستان امام صادق(ع)
جناب آقای جهانمرد: ازدبیران مجرب ومعروف ریاضی دراصفهان
جناب آقای فقیه: ازدبیران معروف ریاضی اصفهان ومدیرعامل بنیاد فرهنگی-آموزشی امام صادق(ع) ازسال 1379تاکنون.
جناب آقای دکترجعفری استادتمام دانشگاه اصفهان در رشته علوم تربیتی و معاون آموزشی سابق دانشگاه اصفهان.
جناب آقای دکتراکبری استاد دانشگاه اصفهان در رشته اقتصاد- معاون سابق مالی-اداری دانشگاه اصفهان ومدیریت سازمان برنامه وبودجه اصفهان.
جناب آقای دکترقاسمی استاد تمام رشته جامعه شناسی وعلوم اجتماعی در دانشگاه اصفهان
جناب آقای دکترلیاقت دار استاد تمام دانشکده علوم تربیتی دانشگاه اصفهان ورییس موسسه آموزش عالی صفاهان
دکتر اسداله مرادی دکترای فلسفه تعلیم وتربیت
دکترفانی وزیر اسبق آموزش وپرورش
دراین مجال ابتداباکسانی که درگذشته دور،تحصیل کردندودر دانشسرای مقدماتی تحصیل خود را ادامه دادندوسپس تدریس نمودند، وبعدامدیر مدرسه شدندونیز مسولیت اداری در اموزش وپرورش داشتندبه گفتگو نشستیم بااین هدف که بتوانیم وضعیت تعلیم وتربیت درگذشته را (قبل ازانقلاب)با شرایط فعلی مقایسه کنیم .
سپس دراین گفتمانها با تفکیک کردن عوامل موثر در سیرنزولی در آموزش وپرورش به این مسایل پرداختیم:
1-معلم 2- تربیت معلم 3- علل وعوامل مسایل اجتماعای وفرهنگی 4-علل وعوامل اقتصادی
ودر هرمورد به بحث ،گفتگو وتبادل نظر پرداختیم.امیدداریم این مکتوب،سند معتبری باشد برای حال و آیندگان،که بدانند چه برسر آموزش وپرورش وتعلیم وتربیت کشور آمده است وعلت این سقوط چیست؟
آقای نیلفروشان
تحصیل دردبستان-دبیرستان ودانشگاه
زمان ما تعداد مدارس محدود و به اندازه ظرفیت متقاضیان بود. کلاً چند مدرسه ابتدایی معروف وجود داشت از جمله مدرسه فردوسی و مدرسه علیّه که بعضی از آنها ضمیمه دوره متوسطه داشتند و به آنها دبیرستان علیه و دبیرستان گلبهار و دبیرستان فرهنگ می گفتیم. سعدی و ادب و صارمیه دبیرستانهایی بودند که امتحانات نهایی کلاس پنجم که به آن دیپلم علمی می گفتند در این سه مدرسه برگزار می شد. از کلاس ششم رشته ها را تقسیم کرده بودند. مدرسه صارمیه رشته ادبی، مدرسه سعدی طبیعی (زیست شناسی) و مدرسه ادب ریاضی.
دوره دبیرستان و دوره کامل متوسطه منحصر بود به دبیرستان سعدی و دبیرستان صارمیه. دبیرستان های دیگری هم بود که به قول آن زمان سیکل اول و به قول امروزی ها دوره اول داشت.
ابتدا من را به مدرسه گلبهار بردند؛ یک سال آنجا بودم. مرحوم عدنانی که از فرهنگیان سرشناس و باوقار و انسانی شایسته بود مدیر و آقای شفیعی معاون مدرسه بودند. گلبهار در خیابان هاتف نرسیده به شکرشکن و مدرسه ای بسیار بزرگ بود.سپس پدرم مرا به دبیرستان فردوسی برد و من بقیه دوره ابتدایی را آنجا گذراندم. . دبیرستان فردوسی در پشت مقبره مجلسی است و هنوز هم آن محل بصورت مدرسه است. آقای مجلسی در دوره ای مدیر آنجا بودند و بعد از ایشان حاج آقا جواد ربانی بودند. آنها انسانهای باوقار و سرشناس و فاضل بودند.
من پنج سال را در آن مدرسه گذراندم. در کلاس ششم ابتدایی در مدرسه خود شاگرد اول شدم.
برای دوره متوسطه محل منزل ما عوض شده بود و من به دبیرستان صارمیه که در آن زمان نزدیک مسجد حکیم بود رفتم و تا کلاس پنجم متوسطه که در آن زمان به آن دیپلم علمی می گفتند در آن مدرسه بودم. ابتدا آقای پرورنده مدیر آنجا بودند و سپس آقای مهابادی که مردی بسیار فاضل، شایسته، قابل احترام و مقتدر بود و ایشان سالها در آنجا مدیریت می کرد.
در سال پنجم عموم مدارس که البته تعدادشان بسیار کم بود و تنها مدرسه صارمیه و سعدی و ادب بودند، امتحانات را بصورت نهایی و هماهنگ در مسجد امام (مسجد شاه سابق) بمدت دو سه روز برگزار می کردند. من امتحانات ابتدایی که به آن تصدیق می گفتند را در سال 1320 یا 1321 و دیپلمم را در سال 1327 گرفتم.
اواخر سال ششم ما بود که رضاشاه رفت و پسرش بر سرکار آمد. سال آخر تحصیل دوره ابتدایی من مصادف شد با سقوط رضا شاه و تحویل حکومت به محمدرضا. در آن چند سالی که من در دبستان بودم تشنج و اختلاف و درگیری برای مدرسه رفتن نبود.معلمان در شهر مورد احترام بودند و خود مدارس نیز برای ایشان قداست زیادی قائل بودند. ما با اینکه بچه بودیم حس می کردیم که آنها شخصیتهای فرهنگی مهم و مورد احترام همه هستند
برای تحصیل در رشته ریاضی به مدرسه ادب رفتم. در رشته ریاضی فقط دوازده نفر بودیم حتی در مواقعی می گفتند کلاس ممکن است بدلیل جمعیت کم تعطیل شود ولی بچه ها همه با رقابت زیاد تحصیل می کردند. دبیران حاذقی برای ما تدریس می کردند. از جمله آقای بهارصدری که شیمی تدریس می کردند، آقای شفیعی که فیزیک تدریس می کردند آقای هدایت اله موسوی که دبیر ریاضی بودند. مرحوم احسنی در آن زمان رئیس فرهنگ نیز بودند و علاقه داشتند که در کلاس هم تدریس کنند البته نه به صورت رسمی، بلکه در فرصتهای آزادشان. ایشان معروف بود به اینکه ترسیم رقومی خیلی خوب درس می دهند. جلسه اولی که ایشان آمدند مساله ای به بچه ها دادند و وقتی همان ده دوازده نفر را که در کلاس بودیم دیدند گفتند احتیاجی نیست من بیایم چون دبیر ما آقای هدایت اله موسوی سنگ تمام گذاشته بودند. مرحوم حسین عریضی که مردی مقتدر، فاضل، دوست داشتنی و مورد احترام فرهنگیان بودند در آن زمان مدیر بودند. و البته قبل از ایشان هم آقای بدرالدین کتابی در آن مدرسه مدیر بودند.
مدارس خیلی شلوغ نبود و تکرار پایه هم نبود که مثلاً در یک پایه سه کلاس مشابه داشته باشد هر مدرسه ابتدایی یک کلاس اول داشت، یک دوم و غیره. شاگردان هم در رقابت بودند.